کنارم باش این پاییز کنارم باش می ترسم خزان را دوست دارم من ولی بی تو
خیابان کوچه ها این شهر این پاییز تو را بدجور کم دارد بدون تو گلوی آسمانها
درد می بارد صدای خش خش این برگها بی تو صدای نا بهنجاری ست باور کن
به بانگ مرگ می ماند اگر باشی اگر همراه من باشی خزان زیباترین فصل است
می دانم کنارت چای می چسبد به وقت شامگاهان در هوای سرد و بارانی کنارت
کوچه ذها زیبا درختان آسمان گنجشک ها زیبا کنارت باز هم دیوانه ی باران و پاییزم
کنارم باش ماه من که با تو قهوه می چسبد که با تو عاشقی کردن دویدن شهر در
پاییز را دیدن که با تو کافه گردی شعر خواندن مبتلا بودن در این پاییز می چسبد عجب
پاییز می چسبد کنار تو خزان زیباترین فصل است می دانی ..........
:: برچسبها:
دلنوشته فراق,
|